بعد از راهپیمایی روز ۱۳ آبان و سرکوب شدید مردم توسط نیروهای نظامی و لباس شخصی و بدنبال افشا شدن تدریجی جنبه های گوناگون و ناپیدای این سرکوب وحشیانه و آمرین و عاملین آن، همچون نزدیک به پنج ماه گذشته باز هم اطلاعات قابل توجهی از درون نظام به بیرون درز کرده است. بعد از نامهی سر گشادهی یک بسیجی مخلص به رهبر در مورد میزان پاداشهای نمایندگی بیت رهبری در سپاه به بسیجیها برای سرکوب و دستگیری مردم در ۱۳ آبان، که در وبلاگش منتشر و سپس بلافاصله آن وبلاگ حذف گردید که به وضوح نشان از صحت آن خبر و وجود خارجی و واقعی این بسیجی در درون ایران داشت که بلافاصله با پیدا کردن او دستور حذف وبلاگش را دادند، اینبار از طریق منابعی قابل اطمینان اطلاعات تازهای فاش شده است.
شناسایی جامعهی سبز ایران گرچه بسیار آسان است و همه جا آن را میتوان دید اما برای کودتاگران اسباب روان پریشی گشته است. آنها به اشکال مختلف سعی در شناسایی فرد فرد سبزهای ایران دارند تا به خیال خام خود هریک را به شکلی خاموش نمایند. در پی همین خواست و طراحی و اجرای طرحهای گوناگون و البته همه بیحاصل یکی از مهمترین طرحها که از روزهای نخست تولد جنبش سبز مورد توجه محفل نظامی و امنیتی قرار گرفت ایدهی تهیه عکس و فیلم از مردم در حضورهای خیابانی بود. این ماجرا در روز قدس ظاهرن به اوج خود رسید و در ۱۳ آبان نشان داد که روند رو به رشد آن فوق العاده سریع است و گسترش چشمگیری داشته است. تا آنجا که بسیاری از این فیلمبرداران همراه با تیمهای سرکوب حرکت میکردند و لحظه لحظهی سرکوب وحشیانه مردم را ثبت میکردند تا با شواهدی آشکار و شفاف پاداشهایی شیرین به جیب بزنند. یکی از آخرین نمونههای اینگونه صحنهها همان صحنهی ضربه زدن ستوانیکم سپاه به صورت بانوی جوان ایرانی و متعاقب آن زانو کوبیدن یک استوار به دندههای آن پسر جوان ایرانی است که در ادامه میبینیم یک فرد میانسال لباس شخصی به دنبال نظامیان آسوده حرکت میکند و فیلم میگیرد. در جای جای محدودهی تجمعات آنروز، مردم خود چنین افرادی را فراوان دیدهاند که حتا با لباس نظامی و بر ترک یک موتور از همه و حتا عابرین در پیادهروها فیلم تهیه میکردند.
اما اصل ماجرا چیست که این گروه افراد پراکنده به این سرعت افزایش پیداکردند و اکنون تبدیل به گردانی پر تعداد و عظیم شدهاند؟ اطلاعات دریافتی بدین قرار است که سردار جعفری، سردار نقدی، طائب و دیگر سران سرکوب و کودتا در ابتدا برای یافتن و بکار گماردن چنین افرادی دچار مشکل بودهاند. یکی از این مشکلات این بوده که برادران سرکوبگر دستشان بیشتر به باتوم و اسلحه خو گرفته و کار با این نوع ادوات را بلد نبودهاند و دیگر اینکه روحیهشان بیشتر مناسب عربده کشی و وحشیگری است نه آرام کناری ایستادن و فیلم گرفتن. این مشکل اما با ایدهای از جانب طائب کم کم حل میگردد. طائب بدلیل تجربیات شخصی معتقد بوده که باید کسانی را یافت که برای این امر انگیزههای شخصی داشته باشند! او با احاطه بر اطلاعات امنیتی حتا در مورد کوچکترین اعضای بسیج و سپاه دست به گزینش افرادی از میان آنان میزند. افرادی که در میان اعضای خانوادهی خود، یک یا چند نفر از زنهای نزدیکشان اعم از خواهر، مادر یا همسر اهل وبگردی بوده و پای ثابت چت رومهای ویژه! بودهاند و در اینگونه فضاهای مجازی به مردم وب های آنچنانی! میدادهاند. طائب این گروه از اعضای خود را فرا میخواند و با بر ملا کردن ماجراهای خواهران و مادران و همسرانشان به آنها پیشنهاد میکند حالا که از پس خانواده خود بر نمی آیید، بیایید به جای این همه وب ها و فیلمهایی که آنها به مردم میدهند شما هم بروید و از مردم فیلم بگیرید. طائب اما وقتی به این شیوه عدهای را یافت که با جان و دل برایش کار کنند هرگز فکر نمیکرد که این تیم و گروه به این سرعت پیشرفت کند و متقاضی عضویت در آن اینقدر زیاد باشد. ظاهرن خیلیها هم بودهاند که از ماجراهای ساعتهای خلوت خانه شان و آنچه از خانههایشان بیرون میرفته خبر داشتهاند اما چنین راهی برای تلافی به ذهنشان نرسیده بوده. کمی بعد نقدی به بسیج آمد و بعد او و سردار جعفری، سردار جوانی و گروهی دیگر از فرماندهان ارشد سرکوب، با معرفی جمع کثیری از بستگان و دوستان و آشنایانشان که چنین انگیزههایی قوی داشتند به این گروه رونق و توسعه بخشیدند و همچنان جمع کثیری داوطلب هم برای عضویت در لیست انتظار داشتند. این دسته ابتدا تبدیل به گروهان و سپس گردانی شد که امروز بسیار پر تعداد و ظرفیتش تکمیل است. قدم بعدی تشکیل گردانهای سریالی بود که با پیشنهاد سردار نقدی و بدلیل حجم گستردهی متقاضیان عضویت بسیجی و سپاهی که گرفتار چنین معضل خانوادگی ای هستند قرار است بزودی یک لشگر با فرماندهی مستقل تاسیس شود تا بجای وب هایی که خانوادههای اعضای این لشگر به متقاضیان مجازی میدهند آنها از مردم واقعی در خیابانها و تجمعات فیلم تهیه کنند. برای این لشگر هنوز نامی انتخاب نشده که شاید اهالی جنبش سبز بتوانند به ایشان در یافتن نام مناسب کمک کنند و در ذیل همین خبر بگذارند.
اما نکتهی مهم که از نظر برادران و اعضای این لشگر فیلم تهیه کن! دور مانده این حقیقت تلخ است که آنچه از فیلمهای آنها بدست میآید لحظههای سبز و شکوهمند حماسهی مردمی ست که برابر نیزههای زور و دروغ و چپاول ایستاده و آنچه از فیلمهای همسران و مادران و خواهران آنها بدست میآید، انزال ! است. از آن مهمتر، در زمانی که واحدهای سرکوب، باتوم و قمه و چماق بدست در خیابانها وحشیگری میکنند و به مردم صلح جو و درگیری گریز حمله مینمایند، زنان و خواهران و مادران این برادران در حال وب دادن به کسانی هستند که حتمن از اهالی جنبش سبز نیستند. اهالی جنبش سبز در چنین روزهای بخصوصی برای حضور و حمایت از همدیگر و ایستادگی پای خواستههاشان، یکپارچه در خیابانها حضور دارند نه پای اینترنت. در چنین روزهایی که مردم و سبزها در خیابانها حماسه می آفرینند و آن لشگر وحشی مذبوحانه دور خودش میچرخد بهتر است این برادران مراقب وب گیری و یا حتا رفت و آمد مشکوک (کسی چه میداند، هر چیزی محتمل است) اراذل و اوباش و فرمانده هانشان به خانههای خلوت خود باشند!
مبادا که از چاله به چاه بیفتید؟! از ما گفتن!!
شناسایی جامعهی سبز ایران گرچه بسیار آسان است و همه جا آن را میتوان دید اما برای کودتاگران اسباب روان پریشی گشته است. آنها به اشکال مختلف سعی در شناسایی فرد فرد سبزهای ایران دارند تا به خیال خام خود هریک را به شکلی خاموش نمایند. در پی همین خواست و طراحی و اجرای طرحهای گوناگون و البته همه بیحاصل یکی از مهمترین طرحها که از روزهای نخست تولد جنبش سبز مورد توجه محفل نظامی و امنیتی قرار گرفت ایدهی تهیه عکس و فیلم از مردم در حضورهای خیابانی بود. این ماجرا در روز قدس ظاهرن به اوج خود رسید و در ۱۳ آبان نشان داد که روند رو به رشد آن فوق العاده سریع است و گسترش چشمگیری داشته است. تا آنجا که بسیاری از این فیلمبرداران همراه با تیمهای سرکوب حرکت میکردند و لحظه لحظهی سرکوب وحشیانه مردم را ثبت میکردند تا با شواهدی آشکار و شفاف پاداشهایی شیرین به جیب بزنند. یکی از آخرین نمونههای اینگونه صحنهها همان صحنهی ضربه زدن ستوانیکم سپاه به صورت بانوی جوان ایرانی و متعاقب آن زانو کوبیدن یک استوار به دندههای آن پسر جوان ایرانی است که در ادامه میبینیم یک فرد میانسال لباس شخصی به دنبال نظامیان آسوده حرکت میکند و فیلم میگیرد. در جای جای محدودهی تجمعات آنروز، مردم خود چنین افرادی را فراوان دیدهاند که حتا با لباس نظامی و بر ترک یک موتور از همه و حتا عابرین در پیادهروها فیلم تهیه میکردند.
اما اصل ماجرا چیست که این گروه افراد پراکنده به این سرعت افزایش پیداکردند و اکنون تبدیل به گردانی پر تعداد و عظیم شدهاند؟ اطلاعات دریافتی بدین قرار است که سردار جعفری، سردار نقدی، طائب و دیگر سران سرکوب و کودتا در ابتدا برای یافتن و بکار گماردن چنین افرادی دچار مشکل بودهاند. یکی از این مشکلات این بوده که برادران سرکوبگر دستشان بیشتر به باتوم و اسلحه خو گرفته و کار با این نوع ادوات را بلد نبودهاند و دیگر اینکه روحیهشان بیشتر مناسب عربده کشی و وحشیگری است نه آرام کناری ایستادن و فیلم گرفتن. این مشکل اما با ایدهای از جانب طائب کم کم حل میگردد. طائب بدلیل تجربیات شخصی معتقد بوده که باید کسانی را یافت که برای این امر انگیزههای شخصی داشته باشند! او با احاطه بر اطلاعات امنیتی حتا در مورد کوچکترین اعضای بسیج و سپاه دست به گزینش افرادی از میان آنان میزند. افرادی که در میان اعضای خانوادهی خود، یک یا چند نفر از زنهای نزدیکشان اعم از خواهر، مادر یا همسر اهل وبگردی بوده و پای ثابت چت رومهای ویژه! بودهاند و در اینگونه فضاهای مجازی به مردم وب های آنچنانی! میدادهاند. طائب این گروه از اعضای خود را فرا میخواند و با بر ملا کردن ماجراهای خواهران و مادران و همسرانشان به آنها پیشنهاد میکند حالا که از پس خانواده خود بر نمی آیید، بیایید به جای این همه وب ها و فیلمهایی که آنها به مردم میدهند شما هم بروید و از مردم فیلم بگیرید. طائب اما وقتی به این شیوه عدهای را یافت که با جان و دل برایش کار کنند هرگز فکر نمیکرد که این تیم و گروه به این سرعت پیشرفت کند و متقاضی عضویت در آن اینقدر زیاد باشد. ظاهرن خیلیها هم بودهاند که از ماجراهای ساعتهای خلوت خانه شان و آنچه از خانههایشان بیرون میرفته خبر داشتهاند اما چنین راهی برای تلافی به ذهنشان نرسیده بوده. کمی بعد نقدی به بسیج آمد و بعد او و سردار جعفری، سردار جوانی و گروهی دیگر از فرماندهان ارشد سرکوب، با معرفی جمع کثیری از بستگان و دوستان و آشنایانشان که چنین انگیزههایی قوی داشتند به این گروه رونق و توسعه بخشیدند و همچنان جمع کثیری داوطلب هم برای عضویت در لیست انتظار داشتند. این دسته ابتدا تبدیل به گروهان و سپس گردانی شد که امروز بسیار پر تعداد و ظرفیتش تکمیل است. قدم بعدی تشکیل گردانهای سریالی بود که با پیشنهاد سردار نقدی و بدلیل حجم گستردهی متقاضیان عضویت بسیجی و سپاهی که گرفتار چنین معضل خانوادگی ای هستند قرار است بزودی یک لشگر با فرماندهی مستقل تاسیس شود تا بجای وب هایی که خانوادههای اعضای این لشگر به متقاضیان مجازی میدهند آنها از مردم واقعی در خیابانها و تجمعات فیلم تهیه کنند. برای این لشگر هنوز نامی انتخاب نشده که شاید اهالی جنبش سبز بتوانند به ایشان در یافتن نام مناسب کمک کنند و در ذیل همین خبر بگذارند.
اما نکتهی مهم که از نظر برادران و اعضای این لشگر فیلم تهیه کن! دور مانده این حقیقت تلخ است که آنچه از فیلمهای آنها بدست میآید لحظههای سبز و شکوهمند حماسهی مردمی ست که برابر نیزههای زور و دروغ و چپاول ایستاده و آنچه از فیلمهای همسران و مادران و خواهران آنها بدست میآید، انزال ! است. از آن مهمتر، در زمانی که واحدهای سرکوب، باتوم و قمه و چماق بدست در خیابانها وحشیگری میکنند و به مردم صلح جو و درگیری گریز حمله مینمایند، زنان و خواهران و مادران این برادران در حال وب دادن به کسانی هستند که حتمن از اهالی جنبش سبز نیستند. اهالی جنبش سبز در چنین روزهای بخصوصی برای حضور و حمایت از همدیگر و ایستادگی پای خواستههاشان، یکپارچه در خیابانها حضور دارند نه پای اینترنت. در چنین روزهایی که مردم و سبزها در خیابانها حماسه می آفرینند و آن لشگر وحشی مذبوحانه دور خودش میچرخد بهتر است این برادران مراقب وب گیری و یا حتا رفت و آمد مشکوک (کسی چه میداند، هر چیزی محتمل است) اراذل و اوباش و فرمانده هانشان به خانههای خلوت خود باشند!
مبادا که از چاله به چاه بیفتید؟! از ما گفتن!!
زدی تو خال...همینه.همشون همین عقده رو دارند
پاسخحذفمن میگم اسم لشگرشونو بذارن "لشگر بیت الپاره"
بیت الایثار هم خوبه
پاسخحذف