جشنوارههای هنری فجر با حضور مردم و هنرمندان و میهمانان داخلی و خارجی از مهمترین حربههای تبلیغاتی حکومت برای نامدار کردن انقلاب و جمهوری اسلامی بوده است.
از نخستین سالهای پس از انقلاب ۵۷ حکومت با بر پا کردن جشنوارههای هنری بنام فجر سعی کرد تا ویترینی خوش آب و رنگ برای جشنهای سالانهی خود بر پا کند و در این امر موفق هم بود. فستیوالهای هنری فجر در رشتههای گوناگون تبدیل به معتبرترین فستیوالهای ایران شدند و هر ساله جمع کثیری از هنرمندان و دانشجویان و علاقمندان به رشتههای هنری در این جشنواره ها شرکت میکردند.
امسال اما شرایط بگونهای دیگر است. جامعهی ایران در حال تجربهایست که در این سی سال پس از انقلاب بیمانند است. در طی این هشت ماه پس از کودتای انتخابات و کشتار و سرکوب و شکنجهی مردم، هنرمندان مردمی در کنار مردم ایستادند، هنربازان بی ریشه و فرصت طلب به دست بوسی قاتلان رفتند و گروهی از اهالی هنر هم با دوراندیشی و هوشمندی تصمیم گرفتند برای حفظ جایگاه هنری و اجتماعی خود که وابسته به مردم است در صفی نزدیک به مردم بایستند. حالا اما پس از اینهمه زخم و خون و کشتار، باز موسم زجرآور و نفرت انگیز فجرِ دروغ و حیله و جنایت فرا رسیده است. حالا با تمام هنرمندان مردمی و مهمتر از آنها با خود مردم است که با عدم حضور خود پیامی روشن را فریاد بزنند که دیگر میلی به ادامهی این بازی سراسر نکبت ندارند، که دیگر نمیخواهند خود در تاریکی باشند و چراغ محفل زور را روشن کنند. بیاییم اینبار با خاموشی و عدم حضور خود در این جشنوارهها سالنهایی خالی را به پیشواز سالگرد پیروزی حکومت استبداد و جنایت روانه کنیم. بیاییم با عدم حضور خود، با سالنهایی خالی و خاموش و تاریک از این جشنهای دروغ پذیرایی کنیم. بیاییم بر هیچ صحنهای نرویم و مردمان را به پیش نخوانیم.
مردم هم اینرا باور داشته باشند که هیچ صحنهای بی آنها رونق ندارد. هنرمندان راستین به نفس مردم زندهاند، هنربازان و دغل بازان به شهرت که هدیهی مردم است بند و آویزانند و آن گروه میانه و باهوش هم به توجه و لطف مردم وابستهاند. اگر مردم نباشند هیچ صحنهای گرما نخواهد داشت.
اکنون دیگر هنگام بازیهای خوش، هنگام قصهها و پردهها و کوکها،
هنگام آن سازهای سرخوش نیست...
اکنون حماسهی مردم بر صحنه است ...
اکنون پرده پرده غصه و زخم و درد، در خانه برکشیده شده است ...
اکنون پرده پرده دلاوری و ایستادگی، در کوچهها، یا که در پشت آن دیوارها و میلهها آویخته است ...
اکنون پرسوز ندای سازها، از حنجرهی مردم برآمده است ...
اکنون ندایی از آسمان، به قلب مردمان آمده است ...
اکنون،
سرخی ِ رنگِ خون، به سنگفرش خیابان آمده است ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر