۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

پدر، مادر، شما مقصرید!

۳۰ سال پیش، پدران و مادران امروز به تغییر سرنوشتی رای دادند که زندگی امروز فرزندانشان را در بر گرفته.

 

پدر، مادر ... یادت میاد بهمن ۵۷ را؟ آنروزها که میخواستی همه چیز عوض شود اما نمیدانستی که باید چطور شود؟ آنروزها که همه‌چیز در مسیر آرامش و امنیت بود؟ آنروزها که اگر قحطی می‌آمد یا میخواستی اعتصاب کنی دست کم برای دو سال آذوقه و پس‌انداز داشتی؟ آنروزها که یکی را دیو و دیگری را فرشته خواندی؟... یادت میاد؟

آنروزها به پشت سر نگاه نکردی تا ببینی دیو در طی دهه‌های پیش چه کرده، چطور گرفته و چطور تحویل میده، دیگر نمیخواستی به حرفهای او گوش کنی. آنروزها حرفهای فرشته‌ات را نفهمیده تکرار میکردی. اما او فرشته نبود، یک آدم لجوج و خطاکار و فریبکار بود در حرفه‌ی دین و فقاهت. آنروزها تصمیم گرفتی تصویر او را در ماه ببینی و دیدی! تصمیم گرفتی وعده‌هایش را بی حساب و کتاب و بی شناخت و ضمانت بپذیری و پذیرفتی. وقتی رک و صریح گفت که از بازگشت به میهن "هیچ" احساسی ندارد تصمیم گرفتی نشنوی یا آنرا بی‌اهمیت بدانی و همان کردی. وقتی در نخستین دیدار با عاشقانش صندلی بر سنگ آرامگاه مردگان استوار کرد و برای زندگان سخن گفت معنای نمادین و پایان آن ماجرا را درنیافتی. وقتی هزار یاوه‌ی پوچ تحویلتان داد نخواستید فکر کنید و نکردید. وقتی همانجا از "درست کردن انسانیت‌تان" گفت این اهانت را درنیافتید و همچنان پای حرفش نشستید. وقتی گفت "جمهوری اسلامی"، از خود نپرسیدید که این عبارت یعنی چه؟ اصلن معنا میدهد؟! نخواستید هیچ بپرسید و نپرسیدید و چشم بسته پای صندوق رای رفتید و همان که او گفته بود را شما هم گفتید و حالا امروز فرزندانتان در حال تاوان دادن هستند. بله! ... آنچه امروز بر سر نسل من میرود میوه‌ی آن تخمیست که شما کاشتید و آب دادید. این نتیجه‌ی همه‌ی آن ندانم کاریهای شماست.

پدر، مادر، شما مقصرید! ... و حالا نسل من باید چنین دردمند و سرگردان و زیر تیغ باشد.  اما همین نسل میکوشد تا خطای شما را تکرار نکند. تا چشم بسته پی حرف و خواست کسی نرود، تا توهین و یاوه را نپذیرد و خرد خویش را پای فریبکاریهای دیگران به قربانگاه نفرستد.

باشد که ایزد آسمانها یاریمان کند.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر