۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

باشد که در تاریخ چنین نویسند: میلیونها سوار سرنوشت، روشنی را رقم زدند

لشگر سیاهی و تباهی میخواهد خیمه‌‌ی خاموشی و خفقان را برای همیشه بر سر شهر بگستراند. اما اگر همه بدانیم، اگر همه بخواهیم و اگر همه در بگشاییم و بیاییم، آنگاه در کنار هم بسیار و بیشمار میشویم. آنگاه سواران روشنی، لشگر سیاهی و تاریکی و پلیدی را کور خواهند کرد.


بعد از ۳۱ سال، ۲۲ بهمن ۸۸ میتواند متعلق به اکثریت ملت ایران باشد که در همه‌ی این سالها، از زیستن در این سرزمین و همینطور از این روزها و همه‌ی دهه‌ها‌ی موسوم به فجرش تنها زجر کشیده و تنها صدای ضجه‌ی جوانان و دلیران وطن را بیادش آورده. هنگامی‌ست که میتواند برای نخستین بار صدای راستین ملت در مورد این روز و انقلاب ۵۷ را در خودِ مراسم سالگردش بگوش بشنود، آنهم با داوری روزگاری به بلندای یک نسل. نسلی که پرورش یافته‌ی همین دوره و روزگار بوده. همه‌ی ترس و لرز علی خامنه‌ای و حاکمیت و همه‌ی این تدارکاتی هم که در حال چیدن آن هستند از همین ترس ناشی شده. میدانند که در شهر چه خبر است. آنها سواران راهزنی و مرگ و مرض و بلا و زندان و تحقیر و تهدید و هر چه سیاهی ست را بسوی شهر فرستاده‌اند تا مردم یا درب خانه‌ها را ببندند یا بار سفر را!... آنها شهری سیاه و خاموش و تاریک و تهی میخواهند. اما امروز بهتر از هر زمان دیگری، هر ایرانی میداند که باید سوار بر سرنوشت خویش باشد و آنرا به دیگران نسپارد که هر کس آنرا به آنجا خواهد برد که خود میخواهد.

۲۲ بهمنی سرنوشت ساز در راه است. اگر هر ایرانی به این نقطه از آگاهی برسد که سرنوشت را تنها باید با اندیشه‌ و گامهای خود ساخت و به این آگاهی باور داشته باشد که هیچ کس شایسته تر از خود او برای شکل دادن به آرمان و خواسته‌هایش نیست، آنگاه هرگز تسلیم سواران سیاهی و تباهی نخواهد شد و با باز کردن درها و پنجره ها و با پای گذاشتن در رکاب سرنوشت خویش همه آن سواران سیاهی ِعلی خامنه ای را خواهد تاراند و خود بر سرنوشت خویش خواهد نشست.

این ۲۲ بهمن، آن روز ۳۱ سال پیش نیست که یکی بنام خمینی برای همه تصمیم بگیرد و همه، هر یک بدلیلی، آنرا بپذیرند و تمکین کنند. اینروز، ۳۱ سال پس از آنروزست. نسلی تازه در شهر نفس میکشد که آقایی هیچکسی را نمیپذیرد و در پی برقراری جامعه‌ای شایسته‌ی آدمی ست. جامعه‌ای که در آن همه آدمها، آزاد، برابر و فرستاده‌ای از فرستادگان خدا هستند که تنها میتوانند برای خود تصمیم بگیرند و نه هیچکس دیگری. علی خامنه‌ای و همه مزدوران و مزد بگیرانش از همین میترسند، از برچیده شدن ابدی این سفره‌ی پر منفعت‌شان، سفره‌ی متعفن ولایت و اطاعت.

لشگر سیاهی و تباهی میخواهد خیمه‌‌ی خاموشی و خفقان را برای همیشه بر سر شهر بگستراند. اما اگر همه بدانیم، اگر همه بخواهیم و اگر همه در بگشاییم و بیاییم، آنگاه در کنار هم بسیار و بیشمار میشویم. آنگاه سواران روشنی، لشگر سیاهی و تاریکی و پلیدی را کور خواهند کرد. آنگاه این ۲۲ بهمن میتواند روزی شود که در تاریخ از آن به عنوان روز سرنوشت چنین یاد کنند:

" میلیونها سوار سرنوشت، روشنی را رقم زدند "

چنین باد.


۱ نظر:

  1. نمیدونید چقدر به یک خواب راحت و رویای شیرین آزادی برای مردم نیاز دارم.زندگی‌ بی‌ استرس،بی‌ فکر و خفقان.
    امید به حق و حقیقت که حق با شماست

    پاسخحذف