۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

آرایش نظامی برای جشن یا جنگ؟! . . . (نگاهی به ۲۲ بهمن/۲)

تهران امروز حکومت نظامی بود. حضور سنگین و پر تعداد نیروهای سرکوبگر نظامی و امنیتی در طی چند ماه اخیر بی سابقه بود. بر حسب عادت این هشت ماه گذشته، زودتر از موعد به مسیرها و مکانهای تجمع سرکشی کردم. ترکیبی از نیروهای انتظامی و امنیتی و بویژه سپاه و گارد ویژه و موتورسواران در تمام میدانهای اصلی شهر دیده میشدند. از ۶ صبح، میدان ونک، ولیعصر و هفت تیر از نیروهای گارد و و موتور سواران و لباس شخصیها سیاه بود. پیاده روها کاملا پوشیده از مامورین بود. در خیابان کریمخان (مابین میدان هفت تیر و ولیعصر) و در پیاده روهای هر دو محور شرقی و غربی، مامورین گارد ویژه در فواصل کوتاه ۵ متری مستقر شده بودند. نیروهای لباس شخصی و بیسیم بدست همه جا دیده میشدند. وضعیت در بولوار کشاورز و خیابان امیرآباد هم به همین شکل بود. میدان توحید و اطراف آن هم شاهد حضور سنگین نیروهای ویژه سپاه بود. ضلع جنوبی بیمارستان هزار تختخواب (مشرف به میدان توحید) در تصرف کامل خودروهای یگان ویژه سپاه بود. قطار خودروهای پارک شده در پشت نرده های بیمارستان نشان میداد که برای هرگونه درگیری با مردم در محدوده‌ی میدان توحید آماده شده اند. خودروهای سیاه رنگ ضد شورش، خودروهای گارد دار و تعداد زیادی ون های مخصوص دستگیرشدگان و خودروهای نفربر و همچنین یگان ویژه‌ی موتور سوار و در بینشان حتا تک تیرانداز، تمام ضلع جنوبی بیمارستان که منتهی به میدان توحید میشود را اشغال کرده بودند. مسیر عبور خودروهای سواری به سمت میدان انقلاب از همان ساعات نخست صبح مسدود شده بود. همچنین از نخستین ساعات بامداد نیروهای بسیجی و حکومتی بشکل سازمان دهی شده به میدان آزادی منتقل میشدند. از جاده مخصوص کرج به سمت میدان آزادی ترافیک سنگینی ناشی از حضور اتوبوسهای حکومتی و جابجایی نفرات ایجاد شده بود. وضعیت در میدان آریا شهر هم کاملا ویژه بود. از شش صبح نیروهای ویژه و لباس شخصیهای پیاده و موتور سوار میدان را در اختیار گرفته بودند. اعلام مهدی کروبی برای ملحق شدن به راهپیمایی در این نقطه باعث شده بود که این میدان تبدیل به اصلیترین قرار سبزها شود و از ساعت حدود ۹ به بعد به مرور بر شمار حاضرین در میدان افزوده میشد. یکی از نکات جالب در این میدان و بخصوص در محوطه‌ی پارک مقابل بیمارستان ابن سینا این بود که گروه زیادی از بچه مدرسه‌ایهای بسیجی که متعلق به آن محل هم نبودند، حکم خبر چین را داشتند و با پخش شدن در پارک و حوالی آن مثلن مراقب بودند تا هر حرکتی را سریع به سردسته‌ی خود گزارش دهند.

امروز حضور سنگین نیروهای سرکوبگر در تمام میدانها و محورهای اصلی منتهی به مرکز شهر و همچنین میدان آزادی، غیر عادی و بیش از حد چشمگیر بود. از یک طرف دسته های هماهنگ شده‌ی بسیجیها و مزدوران حکومتی، بلندگوها و وانتها، حجم زیاد پوسترها و پلاکاردهای خمینی و خامنه‌ای در پشت وانتها برای توزیع بین طرفدارانشان، گسیل اتوبوسی مزدوران و متعصبان و بسیجیهای مدارس و ادارات به میدانهای اصلی شروع راهپیمایی و از طرف دیگر حجم سنگین نیروهای سرکوبگر و سراپا زره پوش. امروز در تهران این تضاد به شدت به چشم میخورد. هر بیننده‌ی عاقلی با دیدن این صحنه‌ها حیرت میکرد که این آرایش برای جشن است یا جنگ و سرکوب؟!

آنچه به چشم میامد هیچ مناسبتی با تدارکات و انتظامات یک جشن به مناسبت سالگرد انقلاب یک کشور را نداشت. اگر جشن است پس چرا اینهمه نیروی سرکوبگر و ضد مردمی؟ اگر اینهمه نیرو آورده اید برای مقابله با چه کسانیست؟ مردم؟ پس چرا اسمش را جشن گذاشته‌اید؟ اگر مردم بخواهند به این مثلن جشن بپیوندند که دیگر دلیلی برای سرکوب نیست! حالا اگر اسمش جشن است، این جشن مردمیست یا حکومتی؟ حالا که حکومتیست اسمش جشن است یا مانور ارعاب و سرکوب؟! ... البته مردم خود بخوبی پاسخ همه این پرسشها را میدانند. خامنه‌ای و مزدورانش هم بخوبی میدانند که در شهر چه خبر است که بعد از سی و یکسال جشنشان برایشان کابوسی شده بود که باید از سر میگذراندند. تنها ترس و کابوس، چنین آرایش و تجهیزاتی را به یک جشن دیکته میکرد. ترسی که در دل دیکتاتور است بزرگترین پیروزی سبزها و آزادیخواهان میباشد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر