سبزها برای ۲۲ بهمن آرزوهای بسیاری داشتند که شاید بخشی از آنها هم از واقع بینی بدور بود. دست کم اکنون که به آنها نگاه میشود بهتر متوجه آن میشویم. از طرف دیگر حکومت هم از ماهها پیش که جنبش مردمی و اعتراضات شکل گرفت بیشترین دغدغهاش همین روز ۲۲ بهمن بود. حتا روز قدس و عاشورا هم به اندازهی اینروز برایش مهم نبود چرا که هر نوع اعتراضی در آنروزها را میتوانست بوسیلهی دستگاه تبلیغاتی خود به مخالفتی با آن مناسبتها جلوه دهد و در کنار آن احساسات گروهی از طبقات اجتماعی را تحریک کرده و به سمت خود مایل سازد، مانند سناریوی عاشورا و نمایشهای پس از آن. اما هر نوع اعتراضی در روز جشن پیروزی حکومت اسلامی تیر مستقیمی بود بر سینهی نظام. پس طبیعی بود که با صرف هزینههای گزاف و بکار بستن هر ترفند و سرکوبی این روز را هر چند ظاهری مال خود کند و اجازهی شکل گیری اعتراضات را ندهد.
نمای ظاهری تهران در این روز به بهترین شکل نشان میداد که مردم به صراحت دیگر این حکومت را نمیخواهند و گرنه این لشگر عظیم نیروهای امنیتی و نظامی و یگان ویژه و سرکوب در سطح شهر هیچ معنایی نداشت. حتا طرفداران قلیل حکومت هم خود از این آرایش نظامی متعجب بودند و از هم میپرسیدند چرا اینهمه نیرو؟! این که جنبش کاری کرده که حکومت اشغالگر ایران مجبور است از ترس او چنین آرایش نظامی سنگینی بخود بگیرد بزرگترین پیروزی برای جنبش مردمی و آزادیخواه ملت و شکستی آشکار و مفتضحانه برای حکومتی ست که میخواهد به تمام دنیا بگوید کسی بما معترض نیست!
جنبش در کنار این پیروزی حیاتی که شاید کمتر به آن پرداخته میشود، کاستیها و ضعفهایی هم داشت که تا آنجا که من آنرا دریافتم در یادداشت پیشین به آنها اشاره کردم. مهم اینست که تصور سقوط و فروپاشی حکومت در این روز تصوری دور از ذهن و غیر واقع بینانه بود. اگر این را بپذیریم بنظر تمام مشکلات حل میشود. درست است که سبزها نتوانستند بهم بپیوندند و حرکت اعتراضی چشمگیری شکل بگیرد و یا نتوانستند در سخنان رئیس دولت منصوب علی خامنهای اختلالی ایجاد کنند اما همان پیروزی که پیشتر گفتم، بزرگترین پیروزی برای جنبش سبز در این روز بود. حکومت اکنون مست و داغ است و فکر میکند پیروز شده اما کمی که بگذرد و حرارتش پایین بیفتد آنگاه تازه میفهمد آن آرایش سنگین نظامی و سرکوب در چنین روزی برایش چه افتضاحی به بار آورده.
جنبش سبز هم جنبشی جوان و سرشار از انرژی است که باید به او فرصت اشتباه هم داده شود تا پخته و بالنده شود. این جنبش تا روزیکه بر خواست و آرمانهایش ایستاده باشد زنده است. مگر اینکه از آرمانها و خواستهایش دست بکشد و یا نا امید و مایوس شود و سپس گستردگی و دامنهی خود را بهمین دلایل از دست بدهد. جامعهی ایران در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفته تا لیاقت، شایستگی، همت و ارادهی خود را نشان دهد. واقعیت دیگری هم هست که نباید از نظر دور داشت. هر جامعه توسط مردمان و افراد همان جامعه ساخته میشود و آنچه که بدان دست میابد میانگینی است از شایستگی و لیاقت همان جامعه. بهرحال یک جامعه برآیند فرهنگها و خواستهای گوناگون است و همهی اقشار و گروهها سهمی در شکل گیری این شایستگی اجتماعی دارند. در واقع در جهان واقعی و نه آرمانی، در یک جامعه، مزدوران، بی صفتان، خودفروشان، متعصبها، خودکامگان، فرصت طلبان، محافظه کاران، باری بهر جهتها، بی تفاوتها، ارزان خورها و آسان خورها، بی ریشهها و بد ریشههایی هم هستند که سهمشان در برآیند شایستگی آن جامعه محاسبه و منظور میشود. امروز در این که اکثریت قاطع ملت ایران با این نظام مشکل دارد و خواهان برچیده شدن این استبداد و دیکتاتوری است شکی نیست اما مهمتر اینست که این گروه مخالفین تنها در خانه و خلوتشان مخالف هستند یا برای ابراز آن حاضر به انجام کاری هم میباشند؟ آیا حاضر هستند از سفر، تفریحات، منافع و موقعیتهای گوناگون خود بگذرند و در کنار دیگر هموطنان دلیر و ایستاده بر آرمانشان بایستند یا نه؟! آیا این ایستادگی را وظیفه و مسئولیت خود هم میدانند یا که نه، آنرا تنها بر دوش گروهی از جان گذشته میگذارند و خود به تماشا مینشینند؟ شایستگی یک جامعه همهاش در باورها و خواستههای آنان نیست، در آنست که برای باورها و خواستههایشان چه میکنند و آیا حاضر به پرداخت هزینههای آن هستند یا نه؟
جنبش سبز در کنار شور و امید و وطن پرستی و آرمانهایش باید برای پرهیز از یاس و نا امیدی به این جنبه های واقع گرایانه و اساسی هم توجه داشته باشد و با آمادگی و هوشیاری براه خود ادامه دهد و بکوشد تا ناهمواریهای این راه را هموار نماید. جنبش سبز جوان است و جوانی روبه فردا دارد و فردا هم دیر نیست.
۲۲ بهمن گذشت و سبزها بازنده نبودند. وقتی حکومتی لشگر کشی خیابانی میکند برای مردمش مگر میشود مردم را بازنده دانست؟ بازندهی واقعی که تاریخ از او نام خواهد برد حکومتیست که از ترس مردم به زور پول و سرنیزه و چکمه پوشانش برای خود جشن پیروزی میگیرد. فردا برای ملت ایران است و البته ما فردا سرانجام به آنجا میرسیم که لیاقت و شایستگی جمعی جامعه ما میباشد نه تنها این یا آن گروه و قشر و طبقهی خاص.
به امید ایرانی سبز، آباد، آزاد و سربلند که در آن ایرانیان شایسته به نیکی در کنار هم زندگی کنند و حرمت انسان و آزادی و زیستن را برای همگان نگه دارند.
سلام آقای پیروز عزیز.انشاالله همیشه به روز و پیروز باشید.
پاسخحذفاز اینکه جنبش جوان است و اشتباه امری عادی حرفی نیست.
ولی اینکه جوانها هر روز به اشتباه راهی که به مرگ ختم میشه برن و ما سکوت کنیم گناه است.
همین قضیه ۴شنبه سوری رو من نه به دلیل مخالفت با اشتباه و سرزنش که برای اشتباه بودنش نوشتم.
دلایل رو هم ذکر کردم.۴شنبه سوری برای حکومت بهترین فرصت برای خشونت است.
درود بر تو همرزم.کاملا درست است.
پاسخحذفپیروز نهاوندی