پیرو دو یادداشت پیشین، در اینجا به فشردهای از ریشههای کهن جشن سوری و آیینهای مرتبط با آن که با شرایط و دغدغههای امروز مردمان ایران نزدیکتر است میپردازم. شاید که راهی بگشاید برای امروز و سبزهای ستبر و سربلند ایران.
جشنهای آتش
جشنهای آتش یک سری از جشنهای آریایی ــ اقوام هندو ایرانی و هندو اروپایی ــ میباشد که با افروختن آتش جهت سور و سرور و شادمانی آغاز و اعلام میشود. در ایران از جمله جشنهای آتش که باقی مانده، جشن "سده" و جشن "سوری" ( یا همان چهارشنبه سوری) در پایان سال میباشد و از جشنهای فراموش شده یکی جشن "آذرگان" در نهم آذرماه و دیگری جشن "شهریورگان" یا "آذر جشن" در چهارمین روز شهریور میباشد.
چرا آتش؟
روشنی و آتش و آفتاب همیشه مظهر زندگی و رویش و بالیدن بوده است، تجلی اهـــورا مــزدا بوده است. این عنصر نزد ایرانیان بسیار گرامی و محترم بود و آنرا مایهی تجلی خداوندگار(اهـــورا مــزدا) میدانستند. ایرانیان آتش پرست نبودند و این سمپاشی مسلمانان برای نادیده گرفتن ایمان کهن و ریشه دار آنان بوجود پروردگار بود. برای ایرانیان کهن اهـــورا مــزدا بوسیلهی نور تجلی میابد. نور مایهی زندگی و خورشید ابزار زندگیست. ایرانیان از دورترین روزگاران چنین می اندیشیدند و هنگامی که میخواستند ستایش خداوندگار را انجام داده و نماز بگذارند، رو بسوی خورشید می ایستادند، جلوهای از طبیعت نه چون قبلهی مسلمین دست ساختهی بشر. هرگاه هم که شب هنگام بود و در جایی سربسته نماز میگذاردند و ستایش پروردگار را بجای میآوردند رو به آتش فروزان می ایستادند.
جشنهای آتش در میان سایر ملل
میان ملل و اقوام گوناگون، جشنهای آتش با ویژگیهای همسانی برگزار میشده است. از موارد همسان اینکه آتش را بر پشتهها و بلندیها می افروختند و همچنین مجسمهها و صورتکها و تمثالهایی از زیانکاران و دیوان و عناصر شریر و پلید را ساخته و در آتش میانداختند تا بدست آتش نابود و نیست شوند و بر گرد آتش به جشن و شادمانی و پایکوبی میپرداختند. آتش در تمام این جشنها نمادی برای راندن اهریمنان بوده یا اسبابی برای پالایش و پیرایش هستی بوسیلهی سوختن همهی پلیدیها در آتش. تاریکی همواره نماد و زادهی اهریمن بوده و روشنایی نماد و زاده و تجلی اهـــورا مــزدا یا اورمزد.
جشن سوری یا چهارشنبه سوری؟!
در تقویم و روزشماری ایرانیان هر سال به دوازده ماه بخش میشد و هر ماه به سی روز که هر روز برای خود نامی جداگانه داشت و پنج روز مانده تا ۳۶۵ روز را، "پنجه" مینامیدند. جشن سوری در یکی از این چند شب پایانی سال برگزار میشد. همچنین هر ماه شامل بر پنج، پنج روز میشد که هر کدام یک "پنجه" بود. یعنی هر ماه شش "پنجه" یا "گاهنبار" برابر با سی روز تمام. اما روزشماری کنونی که با ورود تازیان به ایران رایج شد، هر ماه را به چهار هفته و هر هفته را به هفت روز بخش کرد. در اینباره که پس از این تغییر در تقویم، چگونه جشن سوری به شب چهارشنبهی آخر سال افتاد گمانها و دیدگاههای متفاوتی هست. یکی اینکه نخستین سالی که پس از ورود تازیان به ایران این جشن به شکلی گسترده بر پا بوده، مقارن با شب چهارشنبه بوده و چون در فرهنگ تازیان چهارشنبه نحس و نامبارک و بد یمن بوده، از آن تاریخ شب چهارشنبهی آخر سال را به شادمانی میپرداختند و میکوشیدند تا نحوست آن شب را زایل کنند. اما استاد ذبیح بهروز نظری دیگر دارد. ایشان در تحقیقات خود به این نتیجه میرسند که "شب چهارشنبه سوری همچون بسیاری جشنهای دیگر ایرانی با ستاره شناسی پیوند دارد و آغاز همه حسابهای گاهشماری علمیست. در چنین روزی در سال ۱۷۲۵ پیش از میلاد، اشو زرتشت پایدارترین حساب گاهشماری جهان را نموده و کبیسه را پدید آورده و تاریخهای کهن را درست کرده و به نظم در آورده". بنظر استاد بهروز، به یادبود شب پیرایش تاریخ و ایجاد گاهشماری نوین توسط "اشو زرتشت" در تاریخ ۱۷۲۵ پیش از میلاد، همه ساله مردم جشن بزرگی بر پا کرده و با افروختن آتش، شادمانی میکنند.
بهر حال سوای آن بخش از تاریخ که بر ما پوشیده است، تا اینجا روشن است که جشن سوری در یکی پنج روز پایانی سال موسوم به "پنجه" برگزار میشده است.
ریشههای جشن سوری/ چهارشنبه سوری
آیینها و جشنهای "فروردگان" و "پنجه" جدا از جشنهای نوروزی بودهاند. جشنهایی جداگانه که هر کدام مراسمی ویژه برای خود دارند ولی برای یک موضوع اصلی برگزار میگردند. بنیاد و پایهی این جشنها بر گرامیداشت انسان و ریشهی مینوی او یا "فـَرَوَهَر" میباشد.
جشن "فروردگان"، جشن فرود فرورهاست. بنابر استورههای ایرانی، ششمین مرحلهی آفرینش، آفریدن انسان بود. خداوند در آغاز جهانی مینوی (غیر مادی) یا فروهری آفرید که قالب و شکل مثالی همهی نبات و جماد و جاندار در آن جهان سه هزار سال در سکون بودند. در جهان زیرین هم زمین بود که ماوای تاریکی و اهریمن بود. اهورا مزدا به فروشیان فرمود که هرگاه بخواهند میتوانند از قالب مینوی خود بدرآمده و به زمین رفته و با اهریمن و زشتی پیکار نمایند. فروهرها پذیرفتند و در ششمین گاهنبار هستی به خواست اهورا مزدا به زمین فرود آمدند و شکل مادی یافتند. این نزول و تشکل در پنج روز پایانی سال انجام یافت.
چنین است که مردمان قدیم ایران این روزها را بنام "فروهر" یا "فروردگان" جشن میگیرند زیرا که معتقدند فروهرهای درگذشتگان، هر سال به میان شهر و کاشانه ی خود باز میگردند تا از خوشی، شادمانی، راستی، درستی، پهلوانی، برکت، ثروت، شوکت، آزادگی و سربلندی بازماندگان خود اطمینان یافته و به پاس آن شادمانی نموده و به آنان بر ادامهی پیکار با اهریمن و پلیدی و زشتی سفارش نمایند.
آیینهای جشن سوری/ چهارشنبه سوری
مردمان قدیم ایران برای این جشن خانه و کاشانهی خود را پاکیزه و تمیز مینمودند، انواع خوراکیها، نوشیدنیها، آجیل و نقل و نبات و شیرینی و سبزه در خانه و بر بامها میگذاشتند تا باعث شادمانی فروهرها گردد. اما مهمترین بخش این مراسم افروختن آتش بود. در واقع در اغلب جشنها افروختن آتش مقدس از ارکان اصلی مراسم میبود. در شب نخست پنجه موسوم به پنجهی کوچک (پنجهی بزرگ شامل پنج روز نخست فروردین ماه میشد) با افروختن آتش بر بامها و در معابر جشن فروردگان را آغاز میکردند. علت اصلی افروختن این آتش همانطور که پیشتر گفته شد این بود که آتش تجلی اهورا مزدا و نشانهی ستایش او بود و همچنین نماد گرمی، شادمانی، روشنی، پاکی و نگاهبان پیوند اقوام آریایی بود که در میان خانههاشان روشن و فروزان میبود. آتش از بین برندهی پلیدیها، زشتیها، ناپاکیها، بیماریها و گرفتاریها بود که همه از اهریمن ناشی میشد، همچنین نوری بود که فروهرها را بسوی شهر و کاشانهشان راهنمایی مینمود. مردمان بر گرد این آتشها نیایش میکردند، شادمانی مینمودند، ترانه خوانی میکردند و از آن خواستار روشنی و تندرستی و پاکی بودند و همچنین از بین بردن تیرگیها، پلیدیها، ناپاکیها و همه بدیها.
و اما در میان خوراکیها، آجیل لرک یا مشکل گشا از دیگر ملزومات مهم این جشن میبوده که امروزه با این نام سر از سفرههای نذری مسلمانان در آورده و اینان این آجیل را سوا از آجیل شب چهارشنبه سوری میدانند! این آجیل در رسوم کهن وجهی تمثیلی دارد. هرکس مشکل و گرفتاریای داشته باشد این آجیل هفت مغز را تهیه میکند و بعنوان نذر و فدیه در این شب میان دیگران تقسیم مینماید. بیشک در ابتدا این آجیل را برسفرهها و برای فروهرها میگذاردند تا اسباب خوشنودی آنها شود. این آجیل مشکل گشا همان آجیل لرک یا آجیل گاهنبارهاست که در مراسم آفرینگانها، گاهنبارها، جشن خوانی، جشن نوزادی و ... به میهمانان داده میشده. این آجیل معمولن از هفت نوع میوهی خشک تهیه میشده: پسته، بادام، سنجد، کشمش، گردو، برگه هلو و انجیر.
از دیگر آیینهای این جشن و این شب میتوان از فالگوش، کوزه شکنی و قاشق زنی نام برد که فرم و محتوای آن با کارکرد موثری که برای این چهارشنبه سوری ویژه انتظار داریم، کمی فاصله دارد.
در یادداشت و پست پیشین اشاره شد که باید برای این شب و حضور خیابانی مردم نمادها و نشانههای دیداری، شنیداری، عاطفی و برانگیزاننده برگزید و با دستهای پُر و دلهای قرص پا به این جشن گذاشت. باید به قالبی برای بیان خواستها و فریادی برای درخواست دادگری رسید. باید همانقدر که صلح جو میباید بود، اهل مقاومت هم باشیم. اشاره شد که برای یافتن این زمینهها میشود به کاوشی در ریشههای این جشن و آیین کهن ایرانی هم رفت و از چشمه نوشید. میشود دست بسوی اندیشههای نیاکان راستین این سرزمین دراز کرد و از آنها یاری جست. اکنون آیا این ریشهها و نشانهها هیچ پیامی با خود ندارند؟ آیا رشتهای برای امروز بدست نمیدهند؟ آیا نمیشود با این ریشهها و رشتهها سخن امروز را گفت؟ اینها پرسشهایی است که میکوشم در یادداشت پسین به آن بپردازم و با سبزهای پاک و دلیر میهنم در میان گذارم. تصور میکنم خوب باشد ایرانیان بیرون از کشور نیز هر یک در کشور محل زندگی خود و به زبان همانجا بکوشد تا مردمان آن گوشهی دیگر دنیا را هر چند اندک با این آیین آشنا نماید. بویژه نقش آتش را در این شب برایشان رمزگشایی کند تا بدانند که آتش این شب، آتش خرابی و سوزانی و آشوب نیست، بدانند که این آتش برای روشنی و پاکی و دادگری و نمادی برای از بین بردن پلیدی و تباهی و سیاهیست.
به امید پایان این شب بلند. به امید صبح سپید ایرانی ...
_________________________________
این نوشته برگرفته از آثار و پژوهشهای اساتید ارجمند زیر میباشد:
استاد پور داوود، استاد ذبیح بهروز، دکتر ذبیح الله صفا، استاد هاشم رضی، دکتر بهرام فرهوشی و حسن تقی زاده.
واقعا چی میشه که آدمها از عرش به فرش کشیده میشن؟
پاسخحذفاین نظم و این شادی پروری و این همه زیبائی که نوشتید کجاست؟
چی شده؟
جهان سست است و بی بنیاد.. پس یعنی این!!؟
هر وقت آقا جانم که بهشت است این آهنگ را گوش میداد میپرسیدم این جمله یعنی چی.
میگفت یک وقتی شاید بفهمی و شاید من نباشم ولی خیلی چیزها جای من داری.
امیدوارم این شادی به ملت ما برگرده.
ببخشید سلام یادم رفت
ولی آرزوی سلامتی یادم نمیره.حیفه که به قول خودتون کم مخاطب دارید.خوب مینویسید.توی سایتهای عمومی عضو باشید مخاطب هم میاد و از نوشتههاتون استفاده میکنه.
ممنون از محبتی که دارید.
دوست عزیز از ابراز لطف بی پایان شما بسیار سپاسگذارم آنجایی که بنده را طنز نویس دانستید و از آن بالاتر جایی که شکری در سخنان تلخم یافتید!
پاسخحذفوجود لینک وبلاگ ارزشمند شما در لینکدونی وبلاگ من، افتخار برای من است و از مواهب تکنولوژی و پر رویی من است که بی اجازه این کار را کردم و هرگز توقع ندارم که نه شما و نه هیچ یک از وبلاگ نویس هایی که من لینکشان کردم بنده را لینک کنند چنانچه 3 یا 4 نفر این کار را کرده اند و بقیه شاید مثل شما اصلاً از این موضوع خبر نداشته باشند چون هدفم فقط انتشار بیشتر مطالبی است که همه یا بخشی از آن را در راستای اعتقادات و دیدگاه های خودم می دانم.
در مورد شخص من «خشم» یکی از علل مهم و اصلی طنز نویسی است و بهترین طنزهایم در خشماگین ترین لحظه هایم ساخته شده اند.
بهرمندی از خوانندگانی فرهیخته مانند شما افتخار و بهانه ماندن من در این سبک محاربه بوده و هست و خواهد بود!